♥ماجرای زن گرفتن من قسمت1♥


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



♥وب اورجینال من♥ از همه میخوام که از نوشتن نظر بیخود جلوگیری کنن چون فقط وقتشونو هدر میدهند و من بهتون قول میدم که حداقل روزانه یک مطلب باحال براتون بزارم با تشکر مدیریت ♥وب اورجینال ♥

نظر شما درباره این وبلاگ چیست؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان aboozar0111 و آدرس aboozar0111.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 44
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 44
بازدید ماه : 58
بازدید کل : 23806
تعداد مطالب : 30
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1



آمار مطالب

:: کل مطالب : 30
:: کل نظرات : 12

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 44
:: باردید دیروز : 1
:: بازدید هفته : 44
:: بازدید ماه : 58
:: بازدید سال : 175
:: بازدید کلی : 23806

RSS

Powered By
loxblog.Com

اشک هایی که برای باخت ریختیم , همان عرق هایی است که برای برد نریختیم

تبلیغات
<-Text2->
♥ماجرای زن گرفتن من قسمت1♥
چهار شنبه 14 خرداد 1393 ساعت 13:52 | بازدید : 201 | نوشته ‌شده به دست ム҉乃҉Ծ҉Ծ҉乙҉ム҉尺҉ | ( نظرات )

صبح هر روز مادرم غُر زد

خواهرم هِی به من تلنگر زد

 

که بيا زن بگير آدم شو

فارغ از غصّه‌های عالم شو

 

که بيا زن بگير پير شدی

بی‌نهايت بهانه‌گير شدی

 

زن نداری، عبوس و غمگينی

زندگی را سياه می‌بينی

 

زن بگيری هميشه کيفوری

از غم و غصّه تا ابد دوری

 

آسمان رنگ تازه می‌گيرد

از تو دنيا اجازه می‌گيرد

 

شاه داماد می‌شوی پسرم

پادشاهی کن، ای تو تاج سرم

 

هر چه تلخیست می‌شود شيرين

يک نباتیست که... بيا و ببين...

 

زندگانيت می‌شود روشن

ناگهان از شرار ِ تابش ِزن

 

می‌کند روشن از خودش، شب تار

جان تو مثل نور لامپِ هزار!

 

کاملاً روبراه خواهی شد

مثل خورشيد و ماه خواهی شد

 

سر و وضعت رديف... جنتلمن

صاف و صوف و اتو کشيده... خَفَن

 

جمع خواهی شد از خيابان‌ها

از سر کوچه‌ها و ميدان‌ها

 

خانه‌ات توی «کوچه‌ی خوشبخت»

مثل خانی نشسته‌ای بر تخت!

 

***

الغرض گفت و گفت... خامم کرد

عاقبت خر شدم... حرامم کرد

 

                                                    ادامه دارد...



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: